کجا پنهان شدیم، از کجا متولد شویم!؟

از میکل آنژ (مجسمه ساز، نقاش، معمار و شاعر) پرسیده بودند چگونه مجسمه هایی که میسازد، اینچنین زیبا و بی نظیر هستند!؟

او در پاسخ گفته بود: من تصویر به دام افتاده در دلِ سنگ را آزاد میکنم و ابزارها و قلمِ سنگ تراشی را تا زمانی که بتوانم آن تصویر را آزاد کنم در دست نگه میدارم.

در واقع او معتقد بوده است آن تصویر زیبا، آن پیکره و مجسمه قبلاً در درون سنگ وجود داشته و کاری که میکل آنژ میکرده صرفاً تراشیدنِ زوائد از روی آن مجسمه است و بس.

مجسمه ساز چیزی به سنگ اضافه نمیکند بلکه آن گوهری که سنگ در درون و در ذاتش دارد را نمایان میکند.

شاید میکل آنژِ مجسمه ساز که مشهورترین چهره هنریِ ایتالیا در رنسانس است، از داستانی اسطوره ای الهام گرفته است که میگوید روزی فرشتگان باهم گفتگو میکردند که استعدادها و توانمندی های انسان را کجا پنهان کنند!

هر فرشته ای جایی را پیشنهاد میداد. در دل دریاها و اقیانوس ها، در قله کوه ها، در اعماق زمین، در ستارگان و سیارات دیگر و خلاصه هر جایی که آدمی نتواند به راحتی آن را پیدا کند!

اما بزرگِ فرشتگان نظر دیگری داشت. او گفت من جایی را میشناسم که عمیق ترین، دورترین، سخت ترین و غیرقابل دسترس ترین جای دنیاست!

آنجا؛ درونِ خودِ انسان است.

درون او، غیرقابل دسترس ترین جا است نه به این دلیل که نمیتوان به آن رسید بلکه چون انسان حتی به فکرش هم خطور نمیکند که آنچه را به دنبالش میگردد در درون خودش است نه بیرون از او!

آری، زندگی حقیقی ما جایی در درون ما دفن شده است.

شاید میکل آنژ به این داستان باور داشته است و آنرا بر روی سنگ ها آزمایش میکرده و البته نتیجه هم گرفته است.

مادرِ سقراط ماما بوده است و سقراط میگفت من نیز همچون مادرم پیشه مامایی در پیش گرفتم. مادرم، مادران را در زادن کودکان یاری میرساند و من، روح و جان ها را یاری میکنم تا متولد شوند.

به هر حال این مسلم است که هیچ مادری نمیتواند فرزندش را دوبار به دنیا آورد! این محال است. ما فقط یکبار از رحم مادر نازنینمان متولد میشویم اما تولدی دیگر همیشه در انتظار ماست، و آن تولد از خودمان است.

تولد از زوائدی که دور تا دور ما را گرفته اند و اجازه ظهور و بروز و نمایشِ تصویر زیبایی که در درونمان مخفی است را نمیدهند.

انتقادها، تحقیرها، سرزنش ها، سرکوب ها، سختگیری های بی مورد، حسادت ها و نفرت ها، تنگ نظری ها، بی سوادی ها، کنترل گری ها و سلطه گری هایی که همچون لایه هایی از جنس سنگِ سختِ خارا، دور تا دورِ گوهرِ وجودی ما سیم خاردار شده اند.

هر یک از ما میکل آنژی نیاز داریم که مانند یک سنگ تراش و مجسمه ساز، زوائد ما را با قلم سنگ تراشی بِزُداید و آن گوهر گران قیمت و بی نظیر درونِ هر یک از ما را نمایان و آشکار سازد.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *