مـا نامرئـــی میشویم اگر

حتما تا به حال به این فکر کردید که چی میشد اگر میتوانستیم هر وقت که خواستیم نامرئی شویم! وای چی میشد اگر میشد! چه کارها که نمیکردیم! نامرئی بودن چه قدرتی به ما میداد!

اما من میخواهم به شما بگویم که ما همین الان هم نامرئی هستیم اما یک نوع از نامرئی بودن که نه تنها قدرتی به ما نمیدهد بلکه به مرور ما را ضعیف و ضعیفتر میکند!

وقتی در مقابل درخواستهای نابجا و بیجای دیگران؛ نَه نمیگوییم، ما نامرئی هستیم!

وقتی بخاطر رودربایسی نمیتوانیم خواسته بجا و حقِ خودمان را از دیگران مطالبه کنیم، ما نامرئی هستیم!

وقتی برای رضایت و خوش آمد دیگران آنچه که باید بگوییم یا رفتار کنیم را پنهان میکنیم، ما نامرئی میشویم!

وقتی بخاطر ترس هایمان به الهامات درونیمان عمل نمیکنیم، ما نامرئی میشویم!

ما از بچگی بخاطر سرکوبِ آنچه که در شخصیت ما برخلاف تصورات و عادات دیگران بود، نامرئی شده ایم!

از زمانی که به ما یاد دادند مثل خودشان رویا نداشته باشیم، نامرئی شدیم!

ما نامرئی شدیم از وقتی که بخاطر اشتباهاتمان، خودمان را نبخشیدیم!

ما نامرئی شدیم از آن زمانی که به ما یاد دادند برای زندگی در اجتماع، وجه لطیف و الهی خودمان را مخفی کنیم و همچون گرگی وارد گله گوسفندان شویم!

از آن زمان که به ما یاد دادند جنسیت خودمان را به رسمیت نشناسیم، ما نامرئی شدیم!

وقتی به ما گفتند دروغ بگو و فریب بده تا کارت پیش برود، ما نامرئی شدیم!

ما نامرئی شدیم از وقتی که تفاوت های خودمان را نپذیرفتیم و همرنگ هم، همرنگ جماعت شدیم!

نامرئی شدن وقتی اتفاق میفتد که بخش یا بخش هایی از وجودمان را زندگی نکنیم و مدام دست به سانسور و پنهان کردن خودمان بزنیم. اگر بتوانیم تمامیت وجودمان را زندگی کنیم، یقینا رضایتمندی بیشتری از زندگی خواهیم داشت.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *