از بهانه تا بهانه

نیچه گفته بود: کسی که “چرایی” برای زیستن دارد، با هر “چگونه ای” خواهد ساخت.

حرف عمیقی است. اگر آدمی بداند که برای چه و به چه دلیل و علتی زندگی میکند، آنوقت این توانایی را خواهد داشت که با فراز و فرود زندگی کنار بیاید.

اگر خودمان را به چیزی گره بزنیم و به وقت وزیدنِ باد و طوفان، لنگری داشته باشیم تا دستاویزمان شود، یقینا در دریای ژرفناک و وحشیِ زندگی غرق نخواهیم شد.

باید بهانه ای برای زیستن داشته باشیم.

اما عده ای هستند که کار عجیبی میکنند!

آنها هم به دنبال بهانه میگردند، دلیلی و علتی تا دستاویزشان شود.

اما چه بهانه ای!؟

بهانه ای برای نزیستن. برای زندگی نکردن. برای مُردن!

یقین دارم که حرف من را تأیید میکنید.

در مهمانی بودیم و حرف از زندگی و زیستن بود. اینکه چه کنیم تا تواناییمان برای رویارویی با مشکلات و مسائل بیشتر شود. تلاشمان ثمر دهد. راه و راهکار و راه حل چیست.

عزیزی در آن جمع بعد از مدتی سکوت، حدود ۳ ساعت تمام تلاش کرد تا ثابت کند در این وضعیت، در این موقعیت جغرافیایی، هیچ کاری نمیشود کرد؛ فقط بنشینید و تماشا کنید تا به وقتش بمیرید.

او تمام تلاشش را کرد تا انواع و اقسام بهانه ها را برای نزیستن، ردیف کند.

عجیب بود! این همه تلاش و تقلا برای زندگی نکردن. بهانه برای مرگ. بمیرید، چرا که برای زندگی بهانه ای نیست. دلیلی برای زیستن وجود ندارد. “چرایی” برای ادامه دادن نیست تا بتوانیم با “چگونگیِ” آن بسازیم.

معنادرمانگران هنگامی که با فردی مواجه میشوند که از بیهودگی و پوچی زندگی دم میزند و هیچ معنایی در آن نمیبیند، از او میپرسند که چرا خودکشی نمیکند!؟

بله. دست به خودکشی بزن و بمیر.

حالا که زندگی ارزش زیستن ندارد خب چرا ادامه میدهی!؟

غالبا در پاسخ به این پرسش، پاسخ ها متفاوت است. بخاطر فرزندم، همسرم، پدر یا مادرم، دوستم، کارم، یک گربه یا یک سگ خانگی، اتومبیلم، خانه ام، کتابهایم، سفر و مسافرت رفتن، کسی هست که به من نیاز دارد و … خودم را نمیکشم.

بهانه ها بسیارند و متفاوت. چیزی که مهم است هر کسی در هنگام مواجهه با این سوال، بهانه ای برای زندگی می یابد هر چند که ممکن است به دلیل فشاری که تحمل میکند آنرا فراموش کرده باشد اما با یادآوری آن، دوباره به زندگی باز میگردد.

یقینا انسان برای انجام هر کاری نیاز به دلیل و علتی دارد و در ابعاد کلان، برای زندگی و ادامه دادن یا ندادن آن هم، همچنین.

اندکی تأمل کنیم که آیا بهانه های ما؛ دلیل و علت هایی که غالبا به دنبالشان هستیم، برای زندگی کردن هستند یا برای پایان دادن به آن؟

شاید باید از بهانه ای برای نزیستن به بهانه ای برای زیستن حرکت کنیم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *