ما؛ بت پرستیم

روزی زنی همسرش را دید که از اضطراب و ترس به خودش می پیچد!

با تعجب پرسید چه شده!؟

مرد پاسخ داد: دقایقی قبل مرگ را دیدم! من دیگر نمیتوانم در این شهر بمانم و باید هر چه سریعتر به شهر دیگری فرار کنم.

زن پرسید کجا میخواهی بروی؟

مرد گفت به شهر زادگاهم میروم. و به سرعت راهی شد تا شب نشده به آنجا برسد.

دقایقی بعد، زن مرگ را دید که در حال قدم زدن است!

به او گفت با همسرم چه کردی!؟

مرگ گفت من کاری نکردم، فقط تعجب کرده بودم!

زن پرسید: چرا تعجب کردی!؟

مرگ گفت: چون قرار بود او را امشب در شهر زادگاهش ملاقات کنم و جانش را بگیرم!!

ما از ترسِ ترس هایمان، درونِ ترس هایمان سقوط میکنیم.

ما ترجیح میدهیم بمیریم اما با ترس هایمان روبرو نشویم.

ما ترجیح میدهیم به حال زندگیمان تأسف بخوریم اما آن را تغییر ندهیم.

ما میترسیم الگوی رفتاری جدیدی داشته باشیم.

ما خودمان را با پاسخ های ناکافی و اشتباه به مشکلاتمان راضی میکنیم و از روبرو شدن با پاسخ جدید میترسیم.

ما میترسیم قیمت طلا، دلار و سکه را چک نکنیم!

ما میترسیم اخبارِ کثیفِ روزانه را دنبال نکنیم!

ما از بزرگی و عظمت خودمان میترسیم و به تصویری حقیر و ذلیل از خودمان میچسبیم.

ما با ترس هایمان مخفیانه تبانی میکنیم تا از آنها پیروی کنیم.

ما ترس هایمان را می پرستیم.

لازم نیست بگوییم در هندوستان ۳۰۰ میلیون بت پرست وجود دارد. آنها بت های ملموس را میپرستند اما بت های ما ناملموس هستند. ترس های ما بت های ما هستند.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *