سفرنامه یک قهرمان

گام دوم

” یتیم و یتیم بودگی “

وقتی تلاش میکنیم تا از سفر کردن اجتناب کنیم؛ این سفر است که ما را در بر خواهد گرفت. از سفر گریزی نیست.

ما از بهشت رانده خواهیم شد تا سفری را آغاز کنیم.

هیچ بهشتی ابدی نیست؛ این شعار منزل یتیم در سفر زندگی است.

همیشه بهشت نیست.

ما تا ابد در منزل معصوم و معصومیت نخواهیم ماند.

هبوط و سقوط حتمی است.

سقوط دردناک است و رنج‌آور.

یتیم؛ بخشی از وجود ماست که با سقوط، خیانت، آزار و اذیت مواجه شده است.

آسیب‌پذیرترین بخش روان ما.

چه کسی است که در طول تجربه زیسته خود بر روی این کره خاکی با درد و رنج ملاقات نکرده باشد!

بدگمانی و بدبینی، حس گم‌گشتگی، تهی بودن، بیچارگی و تمنای نجات از ویژگی‌های این منزل از سفر زندگی است.

وقتی ما در این منزل قرار میگیریم، برای نجات و رهایی به کمک نیاز داریم.

ذکر یتیم این است که: کاش گلدان پشت پنجره‌ات بودم، هی زرد میشدم هی غصه‌ام را میخوردی.

فردی که در منزل معصوم قرار دارد، معتقد است دنیا حول محور او میچرخد اما یتیم، احساس طرد شدن از طرف دنیا میکند.

چالش یتیم بودگی، رهایی از ناامیدی است.

به این ویژگی‌ها توجه کنید:

یتیم بودگی؛ آدمی را تقدیرگرا میکند

و نقش اختیار و تلاش برای تغییر موقعیت زندگی را، هیچ میداند.

حتما یکی را مقصر میداند.

باور دارد که حقیر است.

مسئولیت‌پذیری را با مقصر دانستن و تقصیر، یکی میداند.

فلاکت خود را ناشی از اشتباهات و خشم خدا میداند.

خدایا چرا من!؟

او تصوری کودکانه از پدر بودن خداوند دارد.

مدام در حال گله، نق و ناله و غرولند است.

احساس قربانی بودن دارد.

یاد نگرفته است که اول باید از خودش مراقبت کند.

باور دارد که مستحق بهترین‌ها و بیشترین‌ها در زندگی نیست.

انتظاراتش از زندگی بیش از حد پایین است.

دائم دنبال حامی و مراقب است.

احساس گناه و حس تاسف دیگران را بر می‌انگیزاند.

از درد و رنج خودش برای کنترل دیگران استفاده میکند.

تمایل دارد در همین مرحله بماند و خشم خود را بر دیگران خالی کند.

قربانی میماند تا مسئولیت نپذیرد.

آیا شما این ویژگی‌ها را قبلا یا اکنون تجربه کردید؟

آیا در دیگران این ویژگی‌ها را مشاهده میکنید؟

ساموئل بکت، نمایشنامه‌ای اگزیستانسیالیستی دارد با نام “منتظر گادات”. در این نمایش که در دو روز اجرا میشود؛ دو نفر در کنار جاده‌ای نشسته‌اند و منتظر گادات هستند (منظور از گادات در اینجا، منجی است. هر نوع منجی مثل خدا و … که بیاید و به دردها و رنج‌ها پایان دهد).

نمایش به شدت کسالت آور و خسته کننده است. این دو نفر هیچ کاری نمیکنند و فقط منتظرند تا گادات بیاید و زندگی را برای آنها بهشت کند. به یکدیگر میگویند اگر گادات نیامد چه کنیم!؟ خودمان را دار میزنیم. اما اگر بیاید نجات می‌یابیم!

بارها شده در حین اجرای نمایش، تماشاگران صدایشان در می‌آید که چرا فقط نشسته‌اید و هیچ کاری نمیکنید!؟ بلند شوید و برای خودتان، برای زندگیتان کاری کنید. تکانی بخورید!

این داستان یتیم و یتیم بودگی در سفر زندگی است.

اما انسانی که در منزل یتیم به پختگی رسیده است؛ درد، ناکامی و رنج را میپذیرد. سوگواری میکند. توانایی همدلی و همدردی با دیگران را دارد. ناکامی‌ها را به گردن دیگران نمی‌اندازد و مسئولیت زیستن را به عهده میگیرد. او باور دارد که مشکلات و سختی‌ها از روی لجبازی خداوند با ما نیست. او میداند که خداوند مشکلات را همچون محرکی در برابر او قرار میدهد تا برای رشد و بزرگ شدن، توانایی و استعدادهایش را بکار گیرد. او میداند که هر چیزی که بدست میاید روزی از دست خواهد رفت، پس واقع بین است. میداند و آگاه است که همه آدمیان به نحوی زخم خورده و آسیب دیده‌اند.

آیا شما دچار افراط در خوش‌بینی یا بدبینی هستید؟

آیا برای رهایی و حل مسائل زندگیتان کاری نمیکنید و منتظر منجی بیرونی هستید؟

آیا به این نتیجه رسیدید که هیچ کاری پیش نخواهد رفت و مشکلات حل نشدنی هستند؟

آیا بجای روبرو شدن با ترس‌ها و اضطراب‌ها و خطر کردن برای تجربه زندگی بزرگتر؛ پشت نقابِ نقد، منفی‌گرایی، جبرگرایی و مقصر دانستن دیگران پناه گرفتید؟

ادامه دارد …

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *