بیا خودمان باشیم

زندگی ما را تکرار نکرده است به اثر انگشتت نگاه کن؛ ما تکرار نشده ایم.

مخواه که تکرار من باشی من هم نباید تو را تکرار کنم. تکرار حوصله سر بر است، زندگی مثل رنگین کمان با تفاوت هایش زیباست .

چرا نباید من رنگ زرد را دوست داشته باشم و تو بنفش را؟

مخواه رنگ زرد را، تو با همان بنفش، خودت هستی.

تو زمستان را بیشتر دوست داری، برف و سفیدی اش را؛ من عاشق تابستانم با خوابیدن روبروی کولر زیر پتو.

مخواه تابستان من را که تو با همان زمستان زیباتری.

چرا نباید تو، تو باشی و من، من.

چرا یکی شویم؟ حیف نیست؟

زندگی با اختلافات و تفاوت های ما؛ خودش را هر بار یک طور نمایش میدهد. اصلا زندگی دوست دارد متفاوت جلوه کند؛ بیا به نظرش احترام بگذاریم. بیا متفاوت بمانیم.

اگر از آهنگی که من دوست دارم بَدَت می آید، چه بهتر. مخواه موسیقی را بشنوی که من میشنوم.

اجازه بده متفاوت باقی بمانیم تا وقتی تو را نگاه میکنم زندگی را طور دیگری ببینم. من که خودم را دارم می بینم، آخر برای چه دوباره خودم را در تو ببینم!؟

اجازه نده با خودخواهی تو را مجبور کنم که عین من بشوی، دیگر خودت نباشی. اجازه نده که مجبورت کنم من را تکرار کنی، هیچ لطفی در تکرار نیست.

من دوست ندارم تکراری شوم تو هم مخواه.

اصلا اگر قرار بر این باشد که تو نیمه دومِ یک سیب کامل باشی پس عین هم بودن بی معناست.

بیا کثرت در وحدت باشیم.

تو چیزی را داری که من ندارم و من چیزی را دارم که تو نداری و ما با هم همه چیز را خواهیم داشت.

چقدر لذت بخش است وقتی تو را نگاه میکنم و با تعجب می بینم جور دیگری هم میشود زندگی کرد؛ آنطور که تو در حال زیستنی؛ متفاوت از من، غیر از من.

پس بیا خودمان باشیم آنقدر متفاوت که تو، خودت باشی و من، خودم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *