شرط عشق

بعد از ظهور مکتب رمانتیسم، تعریف خیلی چیزها تغییر کرد از جمله عشق. در واقع، عشقِ رمانتیک از آن زمان شکل گرفت و در ادبیات و سینما و … راه یافت.

ما بیشتر از آن چیزی که تصور میکنیم تحت تأثیر مکاتب مختلف فکری – فلسفی هستیم. در این عصر و زمانه غالبا کسانی که میگویند عشق واقعی دیگر پیدا نمیشود، منظورشان همان عشق رمانتیک است و منظورشان از عشق رمانتیک هم آن چیزی است که سینمای هالیوود و بالیوود نشان میدهند.

روزی کسی میگفت سریال شهرزاد را می بینی؟

گفتم: نه!

گفت: همه دارند می بینند!

گفتم: چرا؟

گفت: چون همه دنبال عشق هستند ولی عشقی پیدا نمیشود!

رسانه ها قدرت عجیبی دارند. همه چیز را برای ما تعریف میکنند و اجازه نمیدهند که ما تعریفی مستقل؛ از زندگی و مقولات انسانی داشته باشیم.

وقتی سینما، زن و زنانگی را برای ما تعریف کند واقعیت زندگی همان میشود که اکنون شده است. تعداد بسیار زیادی از زنان، قربانی تصویری میشوند که مردان از زنان و بازیگران زن سینما گرفته اند! تو مطابق تصویری که سینما از زن به من نشان میدهد نیستی پس به درد من نمیخوری!

معشوقی بدون عیب و ایراد. پلنگی که همه چیز دان و همه کاره است اما چنگ و دندان ندارد و مثل گربه ای ناز و ملوس است. خم و راست میشود و هر چه ما بخواهیم انجام میدهد.

در چین وقتی دیدند زنان و دختران از عهده چنین انتظاراتی بر نمی آیند، دست بکار شدند و رباتهای زن مانندی ساختند تا بجای آن تصویری باشد که از زن دارند!

خلاصه اکثریت به دنبال عشق رمانتیکی میگردند که وجود خارجی ندارد و نمیتواند هم داشته باشد. عشق اصیل و واقعی به معشوقی تعلق میگیرد که انسان است و انسان آن موجودی است که علاوه بر کمالات، نقائصی هم دارد. رابطه عاطفی بدون تضاد و کشمکش نمیشود. آدمی که همه جوره و همه طوره مناسب و کامل باشد، وجود ندارد. با هر کسی وارد رابطه شوید، او ویژگی هایی دارد که متضاد با شماست و اعصاب شما را بهم میریزد.

“در داستانها آمده است که دختر جوانی چند روز قبل از عروسی، آبله سختی گرفت و بستری شد. روز به روز بر شدت بیماری افزوده میشد و تمام صورت دختر را آبله فراگرفته بود!

در طول مدت بیماری نامزد او میگفت که چشمانش درد میکند و بیماری لاعلاجی گرفته است تا اینکه درست در شب عروسی او نابینا شد!

دیگران میگفتند همان بهتر که شوهر این دختر نابینا شد چون نمیتوانست چهره زشت او را ببیند.

سالیان سال گذشت و این زوج با هم زندگی کردند تا اینکه زن از دنیا رفت. مرد عصای خود را کنار گذاشت و چشمانش را باز کرد!

همه تعجب کرده بودند. او نابینا نبود!

مرد گفت: من کاری جز شرط عشق بجا نیاوردم”

این داستان با روش استعاره به ما میگوید که شرط عشق ورزیِ اصیل، ندیدن عیب و ایرادهای طرف مقابل است. نه اینکه برویم زمین و زمان را زیر و رو کنیم تا کسی را بیابیم که از هر جهت کامل باشد! باید بدانیم که چنین کسی پیدا نمیشود. نه اینکه با دیدن فلان بازیگر و سلبریتی و … هوایی شویم و خیال کنیم آنها چه زنان یا مردان بی عیب و نقصی هستند، خوشا به حالشان چقدر خوشبخت هستند و در نتیجه، کلا با شریک عاطفی خودمان سرد و تلخ شویم و همه چیز را بهم بریزیم و تمام کنیم.

شرط عشقِ واقعی، باور به این است که هر کسی عیب و ایرادهایی دارد و من با درک آن نقائص و پذیرفتن آنها وارد رابطه عاطفی میشوم، چنانکه خودم هم یقیناً عیب و ایرادهایی دارم هرچند که به آنها آگاهی نداشته باشم یا آنها را نپذیرم.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *