ارتباطات پوستی، ارتباطات زیرپوستی

در یک تقسیم‌بندی،

انواع ارتباطات انسانی به دو نوعِ پوستی و زیرپوستی تقسیم میشوند.

در ارتباط پوستی؛ تماس در سطح پوست و ظاهر آدمی باقی میماند.

گوشت، استخوان، رگ و پی و خون؛ لمس نمیشوند.

روح و روان، احساسات و عواطف، هیجانات و دغدغه‌ها جایگاهی ندارند.

رنج‌ها و زخم‌ها، اضطراب‌ها و دل‌مشغولی‌ها دیده نمیشوند.

نگاه و منظرِ هر دو طرف به رسمیت شناخته نمیشود.

آنچه مهم است تنها و فقط، نگاه و نظرگاهِ یکطرفه است.

آدمی در این نوع رابطه، عمق و ژرفا ندارد بلکه فقط سطح، طول و عرض دارد.

آنکه روبروی شما قرار دارد این توان را ندارد تا اعماق جان شما را تاچ کند.

نمیتواند در پنهانِ زندگی شما نفوذ کند

بلکه در پیدایِ آن توقف میکند و توانایی عبور ندارد.

صمیمیتی در کار نیست؛ صرفا ظاهر است و بس.

تماسی از روی اجبار و اکراه.

نگاهی، نشست و برخواستی و احوالپرسی گذرا و محدود.

همراهی و همدلی، معنایی ندارد.

لبخند و یا حتی اشکی مصنوعی که سرمای آن نشان از ساختگی بودن آن دارد.

اصل اساسی چنین رابطه‌ای؛

رعایت فاصله جانبی و احتیاط در نزدیک شدن است.

پنهان‌کاری و مخفی‌کاری، از مهم‌ترین مولفه‌های این نوع رابطه است.

قضاوت کردن، کار و بارِ این ارتباط است.

وقتی در اتمسفر این رابطه تنفس میکنید، کمتر خودتان هستید.

آنچه در خلوت هستید را پنهان میکنید.

انرژی زیادی را باید صرف کنید تا تصویری از خودتان را که

مورد پسند دیگری است در هنگام رابطه حفظ کنید.

اسرارِ مگو در رابطه بسیار است.

آن را نگو، این را بگو! پنهان کن.

مرکزیتِ خود، قوام‌بخش چنین ارتباطی است.

تو باید آنطور که من میخواهم باشی!

دوری و دوستی.

نگاهی از دوردست و دست تکان دادنی و گذر کردنی!

اما در ارتباط زیرپوستی، داستان از قراری دیگر است.

نگاهِ او تا اعماقِ روح و روانتان همچون تابش انوار آفتاب، نفوذ میکند.

سرما و یخ‌بندانِ احتمالی درونتان را گرما میبخشد و یخ‌ها را ذوب میکند.

نفوذِ رابطه؛ پوست و گوشت و استخوان و رگ و پی و خون و روح و روان و جان را در می‌نوردد.

صمیمیت و نزدیکی از سر و کولِ رابطه بالا میرود.

در موقعیت‌ها و شرایط سیاه و سفیدِ زندگی، دور و نزدیک نمیشود.

رابطه این جنسی و انسان این سنخی؛ اهل حساب و کتاب و چرتکه انداختن نیست.

تو؛ مهمِ زندگیِ او هستی و برعکس.

اولویت‌هایش را با تو تنظیم میکند، همچنین تو.

اسرارِ بگو در رابطه بسیار است.

به او بگو، رازدان و رازدار خوبی است.

فراز و فرود، کنش و واکنش‌های رابطه؛

به شناخت و صداقت و نزدیکتر شدن می‌انجامد.

قبض و بسطِ آدمی به رسمیت شناخته میشود.

وقتی رویداد و اتفاقی غیر منتظره میفتد،

با اولین فردی که تماس میگیرید چه کسی است؟

او. انسانی که رابطه زیرپوستی با او دارید.

وقتی او حضور دارد؛

در کمترین تلاش و تنشِ درونی برای حفظ ماسک و پرسونا هستید.

راحت هستید.

بیشتر خودتان هستید.

تقریبا همان که در خلوت هستید.

در مقالات شمس تبریزی اینگونه آمده است:

با هر چه نشینی و با هر چه باشی، خوی او گیری.

در کاه نگری در تو پَژمردگی درآید،

در سبزه و گل نگری، تازگی درآید؛

زیرا همنشین،

تو را در عالَمِ خویشتن کِشَد.

من هم میگویم:

پس بنگر که با چه کس و چه چیز، همنشین هستی.

دکتر منوچهر خادمی

اگر تمایل داشتید مطالب مرتبط زیر را هم مطالعه کنید:


اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم.

فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *